بچه های کلاس 202 شهید بهشتی بروجرد

بچه های کلاس 202 شهید بهشتی بروجرد
مطالب علمی.اخبار کلاس.وهر چیز جالب 
قالب وبلاگ
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کلاس 202 و آدرس tws.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نگاهی بر جایگاه و موقعیت کعبه قبل و بعد از اسلام


مورخان نوشته‌اند که بارها کعبه ویران شد، از این‌رو خانه برآمده به دست حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) برجا نماند، پس از هر ویرانی یا آسیبی می‌کوشیدند خانه را به شکلی که در روزگار پدران و نیاکانشان داشت، بازگردانند.


بنابر نقل مشهور سی‌و‌پنج ‏سال از عمر شریف رسول خدا(ص) گذشته بود که در اثر سیل و یا آتش‏سوزی که موجب ویرانی‏خانه کعبه شد داستان تجدید بنای کعبه پیش آمد و رسول خدا(ص) که در ان زمان هنوز به رسالت برگزیده نشده بودند، نیز در آن شرکت کرد و در هنگامی که طوائف مختلف قریش در مورد نصب حجر‌الأسود آتش‏اختلاف شعله‏ور شده و دست‏به کشتار یکدیگر بزنند خدای‏تعالی به‌وسیله آن بزرگوار جلوی این اختلاف و خونریزی را گرفت


کعبه در زمان جاهلیت
پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: پس از کلاب بن مره، اولین کسی که کعبه را بازسازی کرد، قصی بود. همچنین یحیی بن شبل از امام محمد‌باقر(ع) روایت می‌کند: در زمان حضرت ابراهیم(ع) و قبیله جرهم، درِ کعبه چسبیده به زمین بود، تا آن‌که قریش آن‌را بنا کردند. ابو حذیفة بن مغیره گفت: ای جماعت قریش! درِ کعبه را بالا ببرید، تا جز با پلّکان کسی نتواند بالا رود و جز کسی که شما می‌خواهید وارد آن نشود. پس اگر کسی که شما نمی خواهید سراغ آن آید، پلّکان را می‌کشید و می‌افتد، این عبرت برای بیننده می‌شود. قریش چنان کردند و ردیف بالای دیوار را خراب کردند، سیل را از کعبه بازگرداندند و کعبه را با پارچه‌های نقش دار یمانی، پوشاندند.


«سعید بن عمرو هذلی» از پدرش روایت می‌کند: قریش را دیدم که در جاهلیت، روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه درِ کعبه را می‌گشودند و دربانان نزد در می‌نشستند. هرگاه کسی بالا می‌رفت که دوست نداشتند وارد کعبه شود، او را پرت می‌کردند و گاهی می‌مرد. با کفش وارد کعبه نمی‌شدند، این را بزرگ می‌شمردند و کفش‌های خود را زیر پلکان می‌گذاشتند.


امام صادق(ع) می‌فرمایند: در جاهلیت قریش کعبه را خراب کردند و چون خواستند آن‌را بسازند، نتوانستند (و موانعی پیش آمد) و در دل‌هایشان هراس افتاد. یکی گفت: هر کس پاک‌ترین مال خود را بیاورد، نه مالی که از راه قطع رحم یا حرام به دست آورده‌اید، چنان کردند. آن‌گاه امکان ساختن کعبه بر ایشان مهیا شد. آن‌را ساختند تا به محل حجر‌الأسود رسیدند. میانشان گفت‌و‌گو پیش آمد که چه کسی حجرالأسود را در جای خودش کار گذارد. نزدیک بود میانشان شری پدید آید. به داوری اولین کسی که از درِ مسجد وارد شود تن دادند. پیامبر خدا(ص) وارد شد، چون نزد آنان آمد، فرمود تا پارچه‌ای بگستردند، سپس سنگ را میان آن نهاد. قبایل، گوشه‌های پارچه را گرفتند و بلند کردند، سپس پیامبر سنگ را برداشت و در جایش نهاد. خدا، او را مخصوص این کار ساخت!


مورخان نوشته‌اند که بارها کعبه ویران شد و بارها سیل پایه‌های آن‌را فرو ریخت. از این‌رو خانه برآمده به دست حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) برجا نماند، لیکن افراد دوره جاهلی که سخت دلبسته حفظ شکل؛ جای و بنیادش بودند، پس از هر ویرانی یا آسیبی تا آن‌جا که مقدورشان بود می‌کوشیدند خانه را به شکلی که در روزگار پدران و نیاکانشان داشت، بازگردانند و آن‌را برآورند، لذا هیچ تغییری در آن راه نمی‌دادند و صورت بنا را دگرگون نمی‌کردند.


بیت‌الحرام، بنایی مکعبی شکل است، لذا بدان «کعبه» گفته شده است. مورخان آن‌را چنین وصف کرده‌اند: تا پنج سال پیش از اسلام، دیوارهای کعبه سنگ چین بود و سنگ‌ها بی آن‌که ملاطی آن‌ها را به هم بپیوندد تا بالای قد آدمی روی هم چیده شده بود. نیز گفته‌اند که در عهد حضرت اسماعیل(ع) نه ذراع ارتفاع داشت و مسقف نبود و دری داشت که به زمین چسبیده بود. نخستین کسی که برای آن چفت گذاشت «تبع» بود و سپس عبدالمطلب دری آهنی برای آن ساخت و آن‌را با زر به دست آمده از دو آهوی زرین [که بر اثر حفر چاه زمزم کشف شده بود] بیاراست.


این نخستین باری بود که کعبه را می‌آراستند. وصفی که مورخان این گونه از کعبه ارائه می‌کنند ما را بر آن می‌دارد تا آن‌را ویرانه‌ای ابتدائی و ساده تصور کنیم؛ حیاطی مربع‌گونه که دیوارهای سنگی ـ بی‌هیچ ملاطی که آن‌ها را به یکدیگر بپیوندد ـ آن‌را در برگرفته است و پرندگان شکاری در آن مأوی گزیده‌اند و هیچ حائلی کف آن‌را از اشعه سوزان خورشید و باران‌هایی که بر مکه فرود می‌آید و گاه به شکل آب از دهانه‌های چاه‌ها بیرون می‌زند حفظ نمی‌کند. این خانه در حقیقت چهار دیواریی است سنگی که ارتفاع آن از قامت انسان تجاوز نمی‌کند.


پاره‌ای از مورخان گفته‌اند که «عامر بن جادر ازدی» پس از حضرت اسماعیل(ع)، نخستین کسی بود که برای کعبه جدار (دیوار) گذاشت، لذا «جادر» (برآورنده جدار) لقب گرفت. باز به گفته مؤرخان در نیمه اول قرن هفتم میلادی؛ یعنی پنج سال پیش از اسلام و زمانی که رسول خدا(ص) سی‌و‌پنج ساله بود،کعبه دچار آتش‌سوزی شد. در این هنگام بر آن شدند تا خانه را بازسازی کنند و برایش سقفی چوبی بگذارند، لذا دست به کار شدند و دیوارها را ـ که پیشتر نه ذراع ارتفاع داشت ـ تا هجده ذراع برآوردند و سقفی بر دو ردیف سه ستونه چوبی بر آن گذاشتند. همچنین درِ آن را از سطح زمین بالاتر آوردند که جز با پلکان نمی‌شد بدان وارد شد‌. دیوارها را نیز با یک ردیف سنگ و یک ردیف چوب برآوردند. در اخبار آمده است که رسول خدا(ص) چون در سال فتح مکه وارد کعبه شد، کنار ستونی ایستاد و دعا کرد. در آن هنگام در خانه شش ستون بود.

بازسازی کعبه
مورخان درباره دلیل بازسازی کعبه گفته‌اند که دیوارهای سنگی که ملاطی نداشت و ارتفاع آن از قامت آدمی تجاوز نمی‌کرد به‌تدریج از هم گسیخته شده و سنگ‌هایش بر زمین فرو ریخته بود، لذا بر آن شدند تا دیوارهایش را برآورند و چون تنی چند از قریش و دیگران گنج خانه را که در چاهی در میان آن قرار داشت دزدیده بودند مردم بر مسقف کردن آن هم داستان شدند.


این بنای تازه نیز آن‌گونه که از وصفش در کتاب‌های مورخان بر می‌آید، بنایی فاخر نبود. تنها اتاقی بود که اینک سقفی چوبی بر شش ستون در دو ردیف آن‌را می‌پوشاند، دیوارهایش که پیشتر نه ذراع ارتفاع داشت و کمی بیشتر یا کمتر از قامت آدمی بود تا هجده ذراع بالا آمده بود. این‌بار مواد ساختمانی محکمی در این بنا به کار رفت؛ ردیفی از چوب و ردیفی از سنگ و در مجموع پانزده ردیف چوبی و شانزده ردیف سنگی دیوارهایش را تشکیل می‌داد. سقف آن‌را نیز مسطح کرده بودند و برایش ناودانی گذاشته بودند که آب باران از آن سرازیر می‌‌شد.


کعبه در تاریخ اسلام
در مجموع این بنا از جهت مساحت، هنر، زیبایی و عظمت با هیچ یک از معبدهای عربی جنوب عربستان، مانند معبد «المقه» در شهر «مأرب» یا دیگر معابدی که پژوهشگران به آثار و بقایای آن‌ها دست یافته‌اند‌، سنجیدنی نبود.


عمرو بن دینار و عبیدالله بن ابی‌زید: در زمان پیامبر(ص) اطراف کعبه دیواری نبود و پیرامون کعبه نماز می خواندند. زمان عمر که فرا رسید، برگرد آن دیوار کشید. عبیدالله گفته است: دیوارش کوتاه بود، پس ابن زبیر آن‌را بنا کرد و بالا آورد.


امام صادق(ع) می‌فرمایند: کعبه در زمان حضرت ابراهیم نه ذراع بود و دو در داشت. عبدالله بن زبیر آن را باز ساخت و ارتفاعش را 18 ذراع قرار داد. حجاج آن‌را خراب کرد و آن‌را به ارتفاع 27 ذراع ساخت.


کعبه و مسجد‌الحرام در طول تاریخ اسلام، بارها مرمت و تجدید بنا شده است. این تعمیرات، معمولا پس از سیل های فراوان مکه و گاه پس از جنگ‌ها، انجام گرفته است. از پیدایش اسلام تاکنون، نزدیک به صد سیل به مسجد‌الحرام و کعبه آسیب رسانده است که برخی از آن‌ها به نام‌های خاصی، مشهور شده‌اند همچون سیل «ام نهشل» در خلافت عمر و «حجاف» و «المخبل» در خلافت عبدالملک بن مروان و سیل «ابن حنظله» در روزگار مأمون.


با وجود قداست و حرمت کعبه، سه حمله بزرگ به مکه، زیان‌های بزرگی را به کعبه وارد ساخت که عبارتند از: حمله لشکر یزید بن معاویه به فرماندهی حصین بن نمیر (سال 63ه.) جهت سرکوبی عبدالله بن زبیر؛ حمله سپاه عبدالملک بن مروان به فرماندهی حجاج ثقفی (سال 73ه.) جهت سرکوبی ابن‌زبیر؛ حمله قرمطیان در روزگار خلافت عباسیان (سال 317ه.) و ربودن حجر‌الأسود.


تعمیر بیت به خلفا و پادشاهان و امیران وقت مکه نسبت داده شده است، مانند عبدالله بن زبیر (64ه.) و عبدالملک بن مروان (74ه.) و سلطان سلیم عثمانی (960ه.) و سلطان مراد عثمانی (1040ه.) و در آخرین تعمیر (1417ه.) داخل کعبه را بتن‌ریزی کرده و بالا آوردند.*

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی حج

1 - اسکان همسر و فرزندش در مکه
از آیات قرآن استفاده مى شود که ابراهیم به همراه اسماعیل به مکه عزیمت کرده، وى را در مکه اسکان داد: «ربنا إنى أسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاه» ترجمه: پروردگارا، من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى اب و علفى در کنار خانه اى که حرم توست ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند. (ابراهیم/37) زمینه ساز این تصمیم، ناسازگارى ساره همسر ابراهیم با هاجر (مادر اسماعیل) پیش از تولد اسحاق بود که این امر، ابراهیم(علیه السلام)را آزرد و در پى شکوه به خداوند، دستور یافت تا اسماعیل و مادرش هاجر را در مکه اسکان دهد. آیات مربوط به این ماجرا، به ویژه آیه 37 سوره ابراهیم «ربنا لیقیموا الصلوه» و 125 سوره بقره «و عهدنا إلى إبرهیم و إسمعیل أن طهرا بیتى... »ترجمه: و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا براى کسانى که براى طواف و اعتکاف و نماز مى آیند پاکیزه کنید. نشان مى دهد که هدف اصلى از این حرکت، ایجاد پایگاهى استوار براى نشر توحید بوده؛ چنان که حوادث آینده، از جمله درخواست تشریع امنیت حرم نیز این مطلب را به خوبى اثبات کرده است. آیه 39 سوره ابراهیم «الحمدلله الذى وهب لى على الکبر إسمعیل... » ترجمه: ستایش خداى را که در وقت پیرى، اسماعیل و اسحاق را به من عطا کرد. به راستى پروردگار من شنونده دعاست. دلیل آن است که ابراهیم(علیه السلام) در سنین پیرى (حداقل در 64 سالگى و حداکثر در 117سالگى) فرزند دار شده؛ بنابراین، عزیمت ابراهیم(علیه السلام)به مکه نیز در همین سنین بوده است. از نیایش حضرت در آیه 126 سوره بقره «رب اجعل هـذا بلدا ءامنا... » استفاده شده که هنگام ورود او به سرزمین مکه، در آن محل، شهرى نبوده و اسکان اسماعیل و هاجر در آن سرزمین، زمینه ساز تأسیس شهر مکه بوده و دعاى ابراهیم در آیه 35 سوره ابراهیم «رب اجعل هـذا البلد ءامنا... »ترجمه: و آن گاه که ابراهیم عرضه داشت: پروردگارا! این مکان را شهر امنى قرار ده. نشان مى دهد که در زمان خود ابراهیم(علیه السلام)در آن مکان، شهر مکه شکل گرفته بوده است.
نخستین مطلبى که ذهن انسان را مشغول مى کند این است که: اولا چطور ممکن بود که حضرت ابراهیم(ع) با آن رأفت و مهربانى که داشتند زن و بچه اش را در میان بیابان ساکن نماید.
دوما: چه انگیزه اى سبب این اسکان غیرقابل تحمل و بسیار دشوار شد؟
در پاسخ باید گفت: اولا، این هجرت و اسکان آزمایش بزرگى براى ابراهیم(ع) و هاجر بوده است که با سرافرازى از عهده آن برآمدند و آن جناب در این آزمایش از سد عواطف در راه انجام وظایف عبور نمود. ثانیا: در مورد انگیزه این اسکان آنچه که در این آیه ذکر شده فقط عبارت «لیقیوا الصلاة» است یعنى این اسکان به هدف برپا داشتن نماز است و به عبارتى کلى تر (و بدون توجه به مصداق خاص بگوییم نماز هدف اقامه دین خدا بوده، این هدف مقدس بود که هم عواطف ابراهیم را تسکین مى داد و هم ترس و وحشت هاجر را زایل مى کرد. چنان که گفته شده وقتى که ابراهیم(ع) خواست همسر و فرزندش را ترک کند، هاجر گفت: ما را در این بیابان به چه کسى واگذار مى کنى؟ فرمود به همان کسى واگذار مى کنم که مرا امر کرده شما را در اینجا اسکان دهم، او حافظ شماست و آب و غذاى شما را مى رساند. اگر خانه به خدا نسبت داده شده، از این بابت است که خانه مزبور به هدف و منظورى ساخته شده که جز براى خدا صلاحیت ندارد که آن عبادت است. و اما مقصود از «محرم» بودن خانه، همان حرمتى است که خداوند براى خانه تشریع نموده است.

2- بناى کعبه
خانه کعبه نخستین پرستشگاه خدا بود که در زمان حضرت آدم ـ علیه السلام ـ توسط او ساخته شد بعدا طوفان نوح باعث شد که ساختمان این خانه ویران شده و در ظاهر محو گردید، اما ابراهیم خلیل می‎دانست که مکان خانه کعبه در سرزمین مکه قرار داردو بر همین اساس، به فرمان خدا، همت کرد که دیگر بار این خانه، ساخته شود. این از یک سو و از سوی دیگر با سکونت هاجر و اسماعیل در سرزمین مکه، و پیدا شدن آب زمزم و رو آوردن قبائل به این سرزمین، طبیعی است که این مجتمع، نیاز به قانون (دین) و رهبر داشت. ریشه اساسی قانون و رهبر خوب، و اجرای قانون، پرستش و عبادت خدا است، نتیجه می‎گیریم که این مردم نیاز به پرستشگاهی داشتند، تا در وقتهای مخصوصی به آن جا روند و خدا را عبادت کنند و آن پرستشگاه کلاس تعلیم و تربیت برای آنها باشد. و چه خوب است که این پرستشگاه به دست قهرمان توحید، ابراهیم خلیل ساخته گردد و برنامه و مراسم آن با رهنمودهای این مرد بزرگ تعیین شود. از این رو ابراهیم پس از گذشت مراحل مقدماتی، از طرف خداوند مأمور شد تا خانه کعبه را با کمک اسماعیل بسازد. بیشتر مفسران برآنند که کعبه پیش از ابراهیم وجود داشته است. آیه 127 بقره «و إذ یرفع إبرهیم القواعد من البیت... » ترجمه: و (به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم و اسماعیل پایه هاى خانه (کعبه) را بالا مى بردند و (مى گفتند): پروردگار، از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایى. نشان مى دهد که پایه هاى خانه کعبه قبل از ابراهیم موجود بوده و آیه 96 آل عمران «إن أول بیت وضع للناس... » نیز مؤید همین مطلب است. بعضى در این زمینه به آیه 37 ابراهیم«ربنا إنى أسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم... » تمسک جسته اند؛ زیرا «عند بیتک المحرم» نشان مى دهد که هنگام عزیمت ابراهیم با اسماعیل و هاجر به مکه، اثرى از کعبه وجود داشته است. این استدلال در صورتى پذیرفته است که ثابت شود سخن مزبور هنگام آوردن اسماعیل و هاجر به مکه گفته شده باشد؛ ولى بعضى زمان این سخن را پس از بناى کعبه و تأسیس شهر مکه و در اواخر عمر حضرت دانسته اند از روایات متعددى برمى آید که محل کعبه مشخص نبوده و ابراهیم(علیه السلام)با ترسیم جبرئیل یا وزش طوفانى که از آن به سکینه تعبیر شده یا قطعه ابرى که به محل کعبه سایه افکند، محل کعبه را شناخته و آن را بنا نهاده است. گروهى، آیه 26 حج«و إذ بوأنا لابرهیم مکان البیت» ترجمه: (به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه (کعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند). را اشاره به این ماجرا دانسته اند. این نظر، مبتنى بر آن است که مقصود از واژه «بوأنا»، شناساندن محل کعبه یا آماده سازى آن براى ابراهیم(علیه السلام)باشد؛ولى بعضى این معنا را نپذیرفته و آیه را چنین معنا کرده اند: ما به ابراهیم وحى کردیم تا محل کعبه را معبد خویش قرار دهد؛بنابراین از آیه برنمى آید که محل کعبه مشخص نبوده؛ هرچند مى رساند که بنایى وجود نداشته است. مؤید این برداشت، روایتى از امام صادق(علیه السلام)است که براساس آن، ابراهیم نخستین بار که به مکه آمد (در حالى که بناى کعبه ویران بود) به حج مأموریت یافته، آن را به جاى آورد و سال بعد به بناى کعبه مأمور شد. در این روایت، تصریح شده که با وجود ویرانى کعبه، حدود آن مشخص بود. آیات قرآن، فرمان بناى کعبه به ابراهیم(علیه السلام)را به صراحت باز نگفته؛ ولى در روایات آمده که ابراهیم از سوى خداوند مأمور بناى کعبه شد. بیش تر مفسران با توجه به آیه 127 بقره (و إذ یرفع إبرهیم القواعد من البیت و إسمعیل... ) برآنند که ابراهیم و اسماعیل کعبه را به یارى یک دیگر بنا کرده اند؛بلکه در روایتى از امام صادق(علیه السلام)تصریح شده که ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام)هر دو به این کار مأمور بوده اند. آن دو مأمور بوده اند خانه کعبه را پاکیزه دارند. به هر حال طبق آیه: « و إذ بو أنا لإبراهیم مکان البیت» (حج، آیه 26). مأموریت حضرت ابراهیم(ع) به ساختن کعبه پس از آزمایش بزرگ ذبح اسماعیل صورت گرفت. چند زمانى از این حادثه مى گذشت که جبرائیل برابرش آمد گفت: خانه کعبه را بنا کن. پرسید: کجا بنا کنم، گفت: همراه این ابرى که ظاهر شده برو هرکجا که ایستاد همان جا خانه را بنا کن، ابراهیم(ع) رفت و جبرائیل راهنمایى کرد تا به محل بناى کعبه که حضرت آدم بنیانش را گذاشته بود رسیدند و بالاخره همان طورى که آیه شریفه مى فرماید: مکان بیت را به ابراهیم(ع) نشان دادیم ابراهیم(ع) عرضه داشت خدایا سنگ آن را از کجا تهیه نمایم؟ که در این حال جبرائیل مأمور تهیه سنگ از پنج کوه «منى، سیاه، جودى، ابوقبیس و کوه صفا» شد و حضرت ابراهیم به اتفاق فرزندش اسماعیل دیوارهاى خانه را به اندازه قامت یک انسان یا 9 ذرع بالا آورد. و در حین بالا بردن دیوارها مى فرمود: «و اذا یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم»( بقره، آیه 127) قواعد در عبارت «یرفع القواعد» جمع قاعده است و به آن قسمت بنا گفته مى شود که روى زمین قرار مى گیرد [که در فارسى پى و پایه گفته مى شود] و این که از دیوارها بلند، به مرتفع شدن قواعد و پایه ها تعبیر کرده از باب مجاز است. جلمه «ربنا تقبل منا... » دعاى ابراهیم و اسماعیل است، آن دو پس از پایان دیوار چینى کعبه دست به دعا بلند کردند و گفتند، پروردگارا از ما قبول کن، و براى این که در مقام بندگى رعایت تواضع و ناقابلى خدمت خود را «یعنى بناى کعبه» برسانند، نگفتند، خدایا چه خدمتى را از ما قبول کن به عبارت دیگر به نوع کارشان اشاره اى نکردند و فقط گفتند از ما قبول کن. در قرآن آمده: پس از آن که ابراهیم و اسماعیل، ساختمان کعبه را بالا بردند وکارش را پایان دادند، چنین دعا کردند:
1. پروردگارا این عمل را از ما قبول کن. 2. خدایا از ما و فرزندان ما امتی را تسلیم فرمان خود کن.
3. شیوه پرستش خود را به ما نشان بده. 4. توبه ما را بپذیر.
5. در میان مردم این سرزمین، پیامبری را مبعوث کن تا به تعلیم و تربیت و پاکسازی فکری و عملی مردم بپردازد(بقره، آیه 125).

3- موضوع پوشش خانه کعبه
شیخ کلینى و صدوق (ره ) با کمى اختلاف، از امام صادق (ع ) نقل کرده اند: هنگامى که بناى خانه کعبه به پایان رسید، براى آن خانه دو در ساختند که یکى براى ورود و در دیگر براى خروج بود. در ضمن براى آن درها نیز آستانه اى ساختند و حلقه اى نیز برآن آویختند، ولى درها و خانه پرده نداشت. تا این که اسماعیل زنى از قبیله حمیر گرفت. او زن عاقله اى بود وقتى اسماعیل براى تهیه آذوقه به طایف رفت، اودر مکه بود. روزى پیرمردى را دید که با سروروى گردآلود از راه رسید و از او سؤ الاتى کرد و در ضمن از حالشان پرسید. او در پاسخ، خوبى حالشان را به اطلاع وى رسانید و سپس از حال خصوصى آن زن سؤ ال کرد و او همان پاسخ را داد. به دنبال آن پرسید: تو از چه طایفه اى هستى ؟زن در پاسخ گفت: من زنى از قبیله حمیر هستم. پیرمرد نامه اى به آن زن داد و گفت: وقتى شوهرت آمد، این نامه را به او بده، و خداحافظى کرد و از مکه خارج شد. اسماعیل از طایف برگشت و آن زن نامه را به او داد. وقتى خواند گفت: دانستى آن پیرمرد که بود؟ پاسخ داد: نه، مرد خوش سیمایى بود که به تو شباهت داشت. اسماعیل گفت: او پدر من بود. زن که این حرفت را شنید گفت: واى بر من. اسماعیل گفت: چرا؟ مى ترسى جایى از بدن تو را دیده باشد؟زن گفت: نه! ولى مى ترسم در حق او کوتاهى کرده باشم.
این واقعه گذشت تا روزى آن زن به اسماعیل گفت: آیا بر درهاى کعبه پرده اى نیاویزیم؟ اسماعیل گفت :آرى خوب است. به دنبال این پیشنهاد دو پرده تهیه کردند و بر درهاى کعبه آویختند. زن که چنان دید پیشنهاد کرد که خوب است پرده دیگرى نیز تهیه کنیم و همه دیوارهاى اطراف کعبه را بپوشانیم که این سنگ بدنما شده است. اسماعیل با این پیشنهاد نیزموافقت کرد و آن زن به دنبال این تصمیم از قبیله خود استمداد نمود و پشم زیادى تهیه کرد و زن هاى قبیله مشغول رشتن آن پشم ها و بافتن آن شدند و هر قطعه اى که حاضر مى شد، به قسمتى از خانه کعبه مى آویختند. وقتى که هنگام حج و آمدن مردم به مکه شد قسمت زیادى از آن را پوشاندند، اما هنوز بخشى از آن بدون پوشش مانده بود. همسر اسماعیل گفت: خوب است این قسمت را با حصیرهاى علف بپوشانیم. و همین کار را کردند. هنگامى که اعراب براى زیارت آمدند و آن وضع را مشاهده کردند، گفتند: سزاوارتر آن است که براى تعمیر این خانه، هدیه اى بیاوریم. و پس از آن مرسوم شد که براى خانه کعبه هدیه بیاورند. وقتى مقدار زیادى پول و هدایا جمع شد، آن حصیر را برچیده و به جاى آن پرده هایى کشیدند. بدین ترتیب تمام خانه کعبه پوشیده شد. کعبه سقف نداشت و اسماعیل چوب هایى بدین منظور تهیه کرد و به وسیله آن ها، سقفى بر آن زد و روى آن را با گل پوشانید. اسماعیل و مردم از نظر آب در مضیقه بودند. این موضوع را به ابراهیم گفتند. او به دستور خداوند مکانهایى را حفر کرد تا به آب رسید و از این نظر نیز آسوده خاطر شدند.

4- هدف از بنای کعبه و تجدید آن
ابراهیم، از خدا خواست که مکان کعبه را تعیین کند، جبرئیل از طرف خدا به زمین آمد و همان مکان سابق کعبه را خط کشی کرد، و آن گاه ابراهیم آماده شد که در آن مکان، به تجدید بنای کعبه بپردازد، اسماعیل از بیابان سنگ می‎آورد، و ابراهیم دیوار کشی کعبه را انجام می‎داد و به این ترتیب دیوار کعبه به ارتفاع 9 ذرع رسید، و سپس ابراهیم سقف کعبه را با چوبهایی پوشاند. در مورد «حجر الاسود» که در زمان حضرت آدم آن را از بهشت آورده بودند و در کنار کوه ابوقبیس بود، ابراهیم با راهنمایی خداوند آن سنگ را یافت و با کمک اسماعیل آن را برداشته و آوردند و در جای خود که هم اکنون قرار دارد، نصب کردند، ابراهیم برای کعبه، دو در قرار داد که یکی به طرف مغرب و دیگری به طرف مشرق باز می‎شد. به این ترتیب ابراهیم با همیاری اسماعیل در این مرحله نیز، کار خود را به طور کامل انجام داد، و با دعاهای پر محتوایش این کار بزرگ را تکمیل کرد. این مرحله مقدماتی و ظاهر ساختمان کعبه بود، ولی آن چه مهم است هدف از بنای این ساختمان است که تمام این زحمتها و رنجها به خاطر آن هدف می‎باشد، هدف از بنا کردن کعبه این بود که وسیله‎ای برای نجات انسانها از بت پرستی و خرافه گرایی، و کشاندن آنها به سوی توحید و خداپرستی باشد، هدف این بود که آن جا پایگاه توحید گردد، و مردم در کلاس این پایگاه، تعلیم و تربیت گردند و در همه ابعاد زندگی به سوی خدای بزرگ رو آورند، چنان که این هدف از دعاهای ابراهیم که در بالا ذکر شد، مشخص شده است، بخصوص دعای پنجم، که خداوند پیامبری (اشاره به پیامبر اسلام (ص)) بفرستد، و او را در این پایگاه توحید مردم را به سوی خدا بخواند.

5 - مأموریت ابراهیم و اسماعیل
خداوند می فرماید: « و اذجعلنا البیت مثابة للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلى و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود» (بقره، آیه 125) ترجمه: و (به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم. و (براى تجدید خاطره) از مقام ابراهیم عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم: خانه را براى طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید. این آیه به تشریع حج و نیز به امنیت و نیز به مرجع بودن این خانه با کلمه «مثابت» اشاره مى کند. در جمله «و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل ان طهرابیتى» مقصود از «عهد» به معناى امر است. مقصود از طهارت مى تواند فقط طهارت معنوى یا طهارت معنوى و ظاهرى باشد؛ ولى به قرینه سیاق، منظور طهارت معنوى است؛ به این معنا که ابراهیم راه عبادت پیراسته از شرک را به مردم نشان دهدبه هر حال در کلمه «تطهیر» دو احتمال وجود دارد.
الف: تطهیر، به معناى این است که خانه خدا را براى عبادت طواف کنندگان و نمازگزاران و کسانى که مى خواهند در آن اعتکاف کنند، خالص و بلامانع سازند.
ب: و یا به معناى، تنظیف آن خانه از کثافات و پلیدى هایى است که در اثر بى مبالاتى مردم در مسجد پیدا مى شودو یا اعمال زشت و پلیدى ها که مایه فساد عبارت است یعنى شرک و مظاهر آن یعنى بت ها پس تطهیر خانه خدا از خصوص پلیدى هاى معنوى است و ابراهیم(ع) مأمور شد تا طریقه عبادت را به خوبى که خالى از شرکت باشد به مردم تعلیم دهد. همان طورى که خودش مأمور به چنین عبادتى شده بود.

6- دعوت به حج
پس ازاتمام بناى کعبه و به گفته اى بعد از انجام مناسک حج و اقدام به قربانى اسماعیل، ابراهیم(علیه السلام)از سوى خداوند فرمان یافت تا مردم را به حج فرا خواند: «و أذن فى الناس بالحج... » (حج/22، 27) پس از این فرمان، ابراهیم(علیه السلام)بر کوه ابوقبیس یا کوه صفا یا یکى از ارکان کعبه یا حجر یا مقام و به گفته اى، در روز دوازده ذى حجه بر کوه ثبیرایستاد و مردم را ندا داد. مراد از ندا به حج، ممکن است فراخوانى مردم به انجام مناسک حج یا قصد کردن خانه کعبه (مثلا براى زیارت) باشد. به هر حال خداوند به ابراهیم و اسماعیل فرمان داد که مناسک حج را بجا آورند، جبرئیل از طرف خداوند بر ابراهیم نازل شد و مناسک حج از طواف و سعی و وقوف در عرفان و مشعر و آداب منی و... را به آن دو بزرگوار آموخت، آنها نیز مناسک حج را به ترتیب فوق انجام دادند و با انجام مناسک حج، و توجه به محتوای بزرگ حج، شاهد منافع مادی و معنوی خود گردند. به نقل مفسر معروف، ابن عباس، ابراهیم بر بالای کوه ابو قبیس رفت، انگشتان دستش را به گوش گذاشت و فریاد زد: «ای مردم دنیا دعوت پروردگار خود را در مورد زیارت خانه خدا اجابت کنید» خداوند صدای او را به همه مردم تا پایان دنیا رساند، آنان که از تبار ابراهیم هستند از درون وجدان و فطرتشان به این صدا لبیک گفتند و آمادگی خود را برای انجام این هدف بزرگ، و دیدن دوره سازنده دانشگاه حج اعلام نمودند. خداوند در قرآن (آیه 130 سوره بقره) به همه جهانیان اعلام کرد که «هیچ کسی جز افراد سفیه و نادان از آیین پاک ابراهیم، روی گردان نمی‎شود، ما ابراهیم را در این جهان و جهان آخرت از مردان صالح و برجسته قرار دادیم». بر همین اساس، مراسم حج که در اسلام ازمهمترین مراسم جهانی مذهبی است همواره یادآور خاطره ابراهیم است، و حماسه بندگی ابراهیم در تمام مراسم حج آمیخته است، و اصولا انجام مراسم حج بدون یاد ابراهیم، مفهومی ندارد، و این که خاطر آنست که نام وراه حماسه این مرد خدا همیشه زنده بماند و آنان که می‎خواهند راه عزت و عظمتانسانی را بپیمایند، در این راه گام بردارند. حج در حقیقت حرکت خلق پا به پای ابراهیم در خط خدا است، عبادت و سیاست فردی و اجتماعی در آن به هم آمیخته است که اگر به راستی محتوای واقعی آن، براساس صحیح دنبال شود، بزرگترین و عمیق‎ترین حماسه خدا پرستی بر پا خواهد شد. خداوند می فرماید: « و أدن فى الناس بالحج یأتوک رجالا و على کل ضامر یاتین من کل فج عمیق» ( حج، آیه 27)ترجمه: و مردم را دعوت عمومى به حج کن تا پیاده و سواره برمرکب هاى لاغز ار هرراه دورى به سوى تو بیایند. در جمله «ذن فى الناس بالحج» اذن به معناى اعلام کردن با صداى بلند است به همین جهت است که بعضى آن راه به(ندا) معنا کرده اند. حج در لغت به معناى قصد است، و اما در اصطلاح، حج آن اعمال مخصوص «بیت الله» است که براى اولین بار به وسیله ابراهیم تشریع شد و این تشریع براى شریعت حضرت پیامبر خاتم محمد مصطفى(ص) نیز ادامه یافت. و رابطه بین معناى اصطلاحى با لغوى از این جهت است که هرکسى بخواهد این اعمال را انجام دهد «قصد خانه خدا» مى کند و عرفا مى گوید به حج مى روند و پس از بازگشت آنها را حاجى مى خوانند یعنى کسانى که اعمال مخصوص آن خانه معظم را به جا آورده اند. «ضامر» به مرکبى گفته مى شود که به خاطر کثرت راه یافتن لاغر شده است و 0فج» به معناى راه دور است.

انجام مناسک حج:
چنان چه مقصود از مناسک در آیه 128 بقره (... وأرنا مناسکنا... ) مناسک حج و منظور از سعى در آیه 102 صافات، سعى صفا و مروه باشدو نه احتمال هاى دیگر، دو آیه یاد شده، به انجام حج از سوى ابراهیم و اسماعیل اشاره دارد. بنا به روایتى، ابراهیم و اسماعیل، نخستین حج خود را پیش از بناى کعبه انجام داده اند؛ولى ظاهر روایاتى دیگر نشان مى دهد که نخستین حج ابراهیم، پس از بناى کعبه بوده است. به تصریح روایات، جبرئیل(علیه السلام)در طول مناسک با ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام)همراه بود و مناسک را به آنان مى آموخت. بعضى، نخستین حج را به ابراهیم نسبت مى دهند؛ولى در منابع متعددى، نخستین حج گزار، آدم(علیه السلام)معرفى شده است؛حتى بر اساس روایتى، قبل از عزیمت ابراهیم(علیه السلام)به مکه، با وجود آن که خانه کعبه ویران بوده، مردم عرب حج مى گزارده اند.

7 - راز مقام ابراهیم در کنار کعبه
خداوند می فرماید: « فیه آیات بینات مقام ابراهیم» (آل عمران، آیه 97)ترجمه: در آن (کعبه) نشانه هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم ا ست.
و «... و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلى» (بقره، آیه 125)ترجمه:... و (براى تجدید خاطره) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کن... مقام ابراهیم مکانى است در «بیت الله الحرام» اما در این این که این مکان چیست و کجا است احتمالاتى داده شده:

الف: مقام ابراهیم(ع) سنگى است که جاى پاى آن حضرت در آن نقش بسته [و این که این سنگ کجا بوده که آن حضرت پاى مبارکش را روى آن گذاشته و چگونه نقش بسته محل اختلاف است بعضى مى گویند این همان سنگى است که آن جناب زیرپایش قرار مى داد تا دیوارهاى کعبه را مرتفع سازد (که تا 9 ذرع دیوارهاى را بالا برد) و بعضى مى گویند این سنگى است که همسر اسماعیل زیرپاى آن حضرت قرار داد تا او را که از سفر رسیده بود و گرد سفرسرورویش بود شستشو دهد آن سنگ را زیرپاى حضرت قرار داد و جاى پاى او برسنگ نفش بسته است. ] و گفته شده این سنگ در حال حاضر در همین مکانى که «مقام ابراهیم» نامیده مى شود دفن شده و مقام ابراهیم در حال حاضر کنار مطاف، روبه روى ضلع ملتزم قرار دارد.
ب: احتمال دیگر این است که: چه بسا از جمله «مقام ابراهیم» فهمیده شود که خود خانه مقام ابراهمى باشد.
ج: احتمال سوم این است که: بگوییم درخانه جاى معینى بوده که ابراهیم در آن مکان مخصوص به عبادت خداى سبحان مى ایستاده است.

راز قرار گرفتن مکانى به نام ابراهیم(ع) در کنار کعبه
شاید بعضى تصور کنند، چون ابراهیم(ع) سازنده این خانه بوده و از پیامبران بزرگ الهى است، خداوند به بزرگ داشت مقام وى و براى این که مزد احداث بنا را به او داده باشد جاى براى او مقرر نموده و از زائرین خانه اش خواسته در آن جا نماز بخوانند البته عقل گواهى برصدق این احتمالات مى دهد یعنى از نظر عقل ابراهیم(ع) سزاوار چنین اکرام و بزرگ داشتى بوده است. اما در آیه شریفه مى فرماید از جمله آیات الهى در این خانه «مقام ابراهیم» است یعنى مقام ابراهیم آیتى روشنى است که با وقوع خود برخداى تعالى دلالت مى کند و مقام خداوند را به یاد مى آورد، ابراهیم(ع) منادى توحید و یکتاپرستى است و در دعوت به این راه هیچ گاه متوقف نشد. بنابراین کدام علامت و آیت بهتر و روشن تر از مقام ابراهیم(ع) است که اهل دنیا را به سوى خدا جلب نموده و به عظمت مقام او راهنمایى کند. از این رو در کنار آیتى بزرگ یعنى بیت الله نیاز به آیتى همچون مقام ابراهیم است که انسان هاى خاکى را الگو باشد در مسیر الى الله پس ابراهیم(ع) هم خودش آیت الله بود و به سوى او مى خواند و هم مقامش آیت الله است.

 
كعبه و بررسي تاريخ بناي آن در قرآن

چكيده

برخي آيات قرآن (127 بقره، 96 آلعمران، 37 ابراهيم، 26 حج) هر كدام به گونهاي اشاره به تاريخ كعبه دارند. روايات بسيار زيادي نيز سخن از تاريخ بناي كعبه به ميان آوردهاند.
برخي از مفسّران با استفاده از اين آيات و روايات، حضرت ابراهيم(عليه السلام) را بنيانگذار كعبه ميدانند. اما بسياري از مفسّران معتقدند كه كعبه پيش از حضرت ابراهيم(عليه السلام) نيز وجود داشته است و آيات قرآن كريم اشاره به بازسازي و مرمّت كعبه به دست حضرت ابراهيم(عليه السلام) دارند.
اين مقاله، به بررسي و داوري ميان اين دو قول نشسته، و با بررسي آراء مفسّران با محوريت آيات قرآن و استمداد از روايات تلاش ميكند تا قول دوم، يعني وجود كعبه در زمانهاي پيش از حضرت ابراهيم(عليه السلام) را اثبات نمايد.

كليدواژه ها:

كعبه، آدم(عليه السلام)، ابراهيم(عليه السلام)، آيات، تفاسير، روايات.

مقدّمه

درباره تاريخ بناي كعبه با محوريت آيات قرآن، دو نظريه متقابل وجود دارد: عدهاي با استناد به آيات قرآن كريم و استمداد از روايات، به دنبال اثبات اين نظريهاند كه حضرت ابراهيم(عليه السلام)بنيانگذار كعبه بوده و پيش از آن خانه كعبه وجود نداشته است. در مقابل، عدهاي بناي كعبه را به زمان حضرت آدم(عليه السلام) باز ميگردانند و معتقدند: حضرت ابراهيم(عليه السلام)تنها آن را بازسازي و تعمير كرد و رونقي دوباره به آن بخشيد و به گفته آيةاللّه ميزرا خليل كمرهاي، آدم(عليه السلام)كعبه را مطاف كرد، ابراهيم(عليه السلام) آن را مسجد، و محمّد(صلي الله عليه وآله)آن را قبله.1 اين نبشتار از آيات قرآن كريم به عنوان يك منبع تاريخي بهره برده، البته با اين عنايت كه شأن قرآن اجلّ از يك منبع تاريخي است. روشن است كه براي دسترسي به اينگونه مقولات تاريخي، نميتوان به روايات تكيه كرد، آنچه كه ما به دنبال آن هستيم آنكه طبق آيات قرآن كريم در زمانهاي پيش از حضرت ابراهيم(عليه السلام)نيز كعبه برپا بوده است.
در اين مجال، قول گروه اول (معتقدان به بنيانگذاري كعبه به دست حضرت ابراهيم(عليه السلام)) مطرح ميگردد و با استناد به ديدگاههاي مفسّران بزرگ، دلايل گروه دوم (معتقدان به بناي كعبه در زمانهاي پيش از حضرت ابراهيم(عليه السلام)) ذكر و صحت آن اثبات ميشود. در ادامه، با نگاهي به روايات و نيز كتب تاريخي، نكات تكميلي ارائه ميگردد.

ضرورت بحث

محمّدجواد مغنيه در تفسير خود (الكاشف) ذيل آيه 127 سوره بقره، مينويسد:

مفسّران و مورّخان، در تاريخ بناي كعبه

اختلافنظر دارند: عدهاي تاريخ بناي كعبه را به زمانهاي پيش از حضرت ابراهيم(عليه السلام)مربوط ميدانند. عدهاي بناكننده آن را حضرت ابراهيم(عليه السلام)ميدانند. عدهاي نيز هستند كه نظر خاصي ندارند و ميگويند: اللّه عالم. ما نيز جزو گروه سوم هستيم. عقل در اينباره نه حكم سلبي دارد و نه حكم ايجابي، و راه دستيابي به تاريخ بناي كعبه، فقط به روايات و كشفيات و آيات قرآن منحصر است. در اين ميان، قرآن تاريخ خاصي را بيان نميكند و فقط ميفرمايد: حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) با كمك هم اين خانه را بنا كردند. روايات نيز تمامشان خبر واحدند و خبر واحد در امور تاريخي حجت نيست، مگر در مواردي كه قرينهاي براي اطمينان وجود داشته باشد. بنابراين، ما نسبت به اين موضوع، تكليفي نداريم. آيا اين بيت قطعهاي از بهشت بوده است يا نه؟ آيا پيامبران سابق حج ميكردند يا نه؟ آيا حجرالاسود از بهشت بوده است يا از «ابوقبيس»؟ آيا با گناه گناهكاران سياه شده يا...؟ ما براي شناخت اين موارد مسئول نيستيم، نه عقلا و نه شرعاً، و فايدهاي هم بر اين شناخت مترتّب نيست.2
همانگونه كه گذشت، اين محقق گرانقدر پرداختن به تحقيق درباره موضوعاتي همچون تاريخ بناي كعبه را چندان مفيد نميداند. چه بسا آشفتگي روايات و نقلهاي تاريخي سبب چنين نظري شده است. اما به نظر ميرسد اين نوع نگاه به موضوعات تاريخي چندان هم پذيرفته نباشد. چراكه اولا فقدان منابع كافي و وافي، و ضد و نقيض بودن روايات، نبايد به راحتي مانع تحقيق و بررسي شود. و ثانياً، برخي از روايات محفوف به قرينهاند و ميتوان با عرضه آنها بر قرآن به آنها استناد نمود. علّامه طباطبائي در اينباره مينويسد:
پذيرفتن آن معناي مشتركي كه همه (روايات) بر آن دلالت دارند، عيبي ندارد و معلوم است كه تعارض در متن روايات، ضرري به آن معناي مشترك و جامع نميزند. پس رواياتي كه در مثل مسئله مورد بحث از معصومين(عليهم السلام) نقل ميشود و در آنها تعارض هست، صرف اين تعارض باعث نميشود كه ما آنها را طرح كرده و از اعتبار ساقط نماييم، مگر آنكه همان جهتِ جامع نيز مخالف با كتاب خدا و سنّت قطعي باشد و نشانههايي از دروغ و جهل داشته باشد.3
نكته ديگر اينكه باستانشناسان نيز سعي ميكنند تا از ريزترين و كمترين كشفيات و منابع اطلاعاتي استفاده كرده و نظريات تاريخي خود را تقويت كنند. اگرچه اين امكان وجود ندارد تا از علم باستانشناسي براي دستيابي به موضوعات پنهان اين بناي مرموز بهره برد، اما اين نبايد به رهاكردن موضوع بينجامد.
به نظر ميرسد براي كشف حقايق تاريخي مربوط به بناي كعبه، ميتوان با كنار هم گذاردن مستندات قرآني، روايات معصومان(عليهم السلام) به نتيجه قابل توجهي دست يافت. عالمان و مفسّران بزرگ به اين موضوع توجه خاصي داشته و بدان پرداخته و سعي داشتهاند تا با استفاده از آيات و روايات، نظرياتي نيز ارائه كنند. توجه به نظرياتي كه درباره كعبه ارائه شده، جالب توجه است.
ما ميتوانيم با تكيه بر تاريخ مبتني بر دين، داستانهاي قرآني و شواهد خارجي به عقب بازگشته و تاريخ مستندي ارائه نماييم; تاريخي تركيب شده از آيات قرآن، روايات، مستندات عقلي و شواهد خارجي كه دستكم به لحاظ دروني اقناعكننده باشد. ساختمان برجاي مانده كعبه و وضعيت جغرافيايي مكّه كه در تاريخ كهن و سفرنامههاي قديم آورده شده ميتواند شاهد خوبي براي ما باشد. قرآن، كه داستان كعبه در زمان حضرت ابراهيم(عليه السلام) را بيان ميكند و رواياتي كه داستان كعبه را از زمان حضرت آدم(عليه السلام) و پيش از آن بيان مينمايند، هر دو با شواهد خارجي موافق و مطابقند،4 حتي با شواهد خارجي كنوني كه تغييرات بسياري يافتهاند. علاوه بر اين، در صورت اثبات بناي كعبه در زمان حضرت آدم(عليه السلام)، ميتوان به جايگاه كعبه در اديان گذشته و نحوه عبادتهاي ايشان پي برد. مهمتر از همه، عيني و ملموستر كردن تاريخ حضرت آدم(عليه السلام) و انسانهاي پس از وي با تكيه بر يك بناي به جاي مانده از حضرت آدم(عليه السلام)ميباشد.
فايده ديگر اين تحقيقات مستندتر كردن پيشينه حجرالاسود است. برخي از روايات حجرالاسود را سنگي ميدانند كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) از كوه «ابوقبيس» آورد و در ديوار كعبه جاي داد. اما اين را كه اين سنگ چه امتيازي داشته كه بايد از ديگر سنگها متمايز باشد مشخص نميكنند. بدينروي، اين شبهه پيش ميآيد كه چگونه است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) يك سنگ معمولي را كه از «ابوقبيس» آورده شده است، ميبوسد و احترام ميكند؟ مگر اينكه سير تاريخي آن را، كه دسته ديگري از روايات بدان دلالت دارند، بپذيريم; آن دسته از رواياتي كه ميفرمايند: حجرالاسود مأمور شده تا ميثاق و عهد مؤمنان و موحّداني كه هنگام طواف خانه خدا، به توحيد شهادت ميدهند را ثبت نمايد و روز قيامت در پيشگاه الهي شهادت دهد.
در مجموع، پرداختن به موضوعات تاريخي، بخصوص تاريخ اديان و بالاخص تاريخ اسلام، امري روا و پسنديده است و بايد با تحقيق و بررسي، نقاط تاريك و مبهم را روشن نمود.

آيا ابراهيم به مكّه آمد؟

بجاست پيش از ورود به بحث، ببينيم آيا به لحاظ تاريخي ميتوان آمدن حضرت ابراهيم(عليه السلام) به مكّه را اثبات كرد يا خير؟ پر واضح است كه بيشتر اطلاعات ما مسلمانان درباره گذشتههاي بسيار دور، از طريق آيات و روايات است; اطلاعاتي از قبيل: خلقت حضرت آدم(عليه السلام)، طوفان حضرت نوح(عليه السلام)، حج حضرت ابراهيم(عليه السلام)، عصاي حضرت موسي(عليه السلام) و عروج حضرت عيسي(عليه السلام). اين در حالي است كه بعثت نبي مكرّم(صلي الله عليه وآله) و حوادث مربوط به آن علاوه بر آيات و روايات، از طريق كتب تاريخي نيز قابل اثبات است و يك مورّخ بيدين نيز ميتواند با مراجعه به آنها، تاريخ پانزده قرن پيش سرزمين حجاز را بازيابد و بدان نيز استناد كند; چراكه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)حكومت فراگيري تشكيل دادند كه بازتاب آن در كتب تاريخي به عنوان يك قضيه مهم ثبت شده است. اما مقولههاي تاريخي كه از طريق آيات قرآن و يا روايات اهلبيت به دست ما ميرسند، براي كسي كه به قرآن و ائمّه اطهار(عليهم السلام) اعتقادي ندارد قابل اعتماد نيست. تنها آن دسته از آيات تاريخي قرآن را، كه مربوط به زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله)هستند ميپذيرد; مثلا، اينكه قرآن ميفرمايد: در عصر جاهلي، دختران زنده به گور ميشدند. اما اگر قرآن از حضرت آدم و حضرت يوسف(عليهما السلام) و فرعون ميگويد، كافر ميپرسد: محمّد(صلي الله عليه وآله) از كجا ميدانست كه پيش از او چه خبر بوده است؟
اما براي معتقدان به اديان الهي و كتب آسماني، اين كتابهاي مقدّس منابع خوبي براي دستيابي به حداقلهايي از تاريخ انبيا(عليهم السلام)هستند. هم قرآن كريم و هم تورات، گوشههايي از زندگي حضرت ابراهيم(عليه السلام) را نقل كردهاند. از آيات قرآن كريم به دست ميآيد كه حضرت ابراهيم(عليه السلام)پيش از تجديد بناي كعبه، همراه همسرش هاجر و فرزند خردسالش اسماعيل(عليه السلام) به مكّه آمدند و حضرت ابراهيم(عليه السلام) ايشان را در صحرايي بيآب و علفگذاشت و به بيتالمقدّسبازگشت.اوچند مرتبهاي به مكّه آمد تا اينكه در يكي از اين سفرها مأمور بناي خانه كعبه شد و پسرش اسماعيل(عليه السلام) او را در اين امر ياري داد.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قرآن، ،
برچسب‌ها: خانه کعبه, حضرت ابراهیم(ع), تجدید بنا کعبه, خانه خدا, كعبه, آدم(عليه السلام), ابراهيم(عليه السلام), آيات, تفاسير, روايات, ,
[ دو شنبه 2 بهمن 1391 ] [ 15:13 ] [ علی مرادی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

سلام به همه دوستان و بازدیدکنندگان محترم. این وبلاگ به صورت گروهی اداره شده و سعی میشود که بیشتر در آن مطالب علمی، نمونه سوالات دوم و سوم راهنمایی و اخبار کلاس نوشته شود.لطفا نظر خود را اعلام کنید تا مابتوانیم کیفیت این وبلاگ را بالاتر ببریم. در قسمت سمت چپ وبلاگ آرشیو مطالب و همچنین موضوعات آنها درج شده است که می توانید برای استفاده از نمونه سوالات،مقالات و... از این قسمت استفاده نمایید. همچنین برای دوستان مدرسه نظرسنجی دبیران دبیرستان وجود دارد که میتوانند به دبیر مورد علاقه خود رای دهند.با تشکر- بچه ها202 شهید بهشتی
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1392
فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391
امکانات وب